دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521Landscape Pattern Changes and Water Quality Relationship in Zayandehroud River Basinاثر تغییرات الگوی مکانی سیمای سرزمین بر کیفیت آب رودخانه زایندهرود1205863810.22059/jne.2016.58638FAفاطمهباطنیدانشجوی دکتریسیمافاخران اصفهانیهیات علمی گروه محیط زیست دانشکده منابع طبیعی دانشگاه صنعتی اصفهانعلیرضاسفیانیانهیات علمی گروه محیط زیست دانشکده منابع طبیعی دانشگاه صنعتی اصفهاننورالهمیرغفاریهیات علمی گروه محیط زیست دانشکده منابع طبیعی دانشگاه صنعتی اصفهانJournal Article20140306Landscape characteristics and land use patterns of watershed demonstrate extension, distribution, density and abundance of human interference. These factors can affect water quality of adjacent aquatic systems within a watershed. Land use changes have caused various environmental problems for Zayandehroud River,turned it as a sink of pollutant. Therefore this is investigated that how would Landscape characteristics and land use patterns change water quality and affect ecosystem management. The main goal of this study was to examine how landscape patterns (including Number of Patches, Edge Density, Percentage of landscape, Total Edge and Largest Patch Index) influence water quality. Indexes (including EC, HCO3, NO3, Cl, K, Ca, COD, Na, DO, P, pH, BOD5 and TDS) were measured in 10 stations along the Zayandehroud river.This is one of the most important rivers of the central plateau of Iran.In this study, Four classes of land use including Cropland, Orchard, Residential and industrial area were identified in a period of eleven years (1997–2008). The results indicated that water quality was significantly correlated with both proportions and configuration of Residential areas. Total edge of Industrial area had negative effects on water quality, especially on TDS and COD. Results of this study can be used not only for resource managers in order to restore the aquatic ecosystems but also for policy makers in evaluating alternate land management decisions.تغییر ساختار و الگوی مکانی کاربری اراضی از جمله وسعت، توزیع، شدت و فراوانی دخالتهای بشری در حوزه آبخیز، عامل مهمی در درک فرآیندهای هیدرولوژیکی حوزه آبخیز در ارتباط با استفاده از سرزمین و کیفیت آب است. از آنجایی که تغییرات کاربری اراضی در حوزه آبخیز زایندهرود مشکلات محیطزیستی متعددی را برای رودخانه بهعنوان منبع پذیرنده آلایندهها به وجود آورده است؛ لذا دانستن چگونگی اثر الگوی مکانی و نحوه چیدمان کاربریهای مختلف اراضی بر کیفیت آب بهمنظور تعیین بهترین فعالیتهای مدیریتی بسیار حائز اهمیت است. در این راستا اثر الگوی مکانی و تغییرات کاربری اراضی کشاورزی، شهری، شهرکها و مناطق صنعتی، در مقیاس سیمای سرزمین بر کیفیت آب رودخانه زایندهرود(یکی از مهمترین رودخانههای فلات مرکزی ایران)، مورد بررسی قرارگرفت. سنجههای سیمای سرزمین در این مطالعه شامل، تعداد لکه، حاشیه کل، تراکم حاشیه، درصد کاربری اراضی و بزرگترین لکه و پارامترهای کیفیت آب شامل، COD,EC HCO3,NO3,Cl,K,Ca,COD,Na,DO, P,pH TDS, و BOD5) بود. این مطالعه در بازه 11ساله (1375 تا 1386)، در10 ایستگاه انجام شده است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که کیفیت آب رودخانه زایندهرود بهطور قابل توجهی از مساحت و الگوی مکانی مناطق شهری متأثر شده است. افزایش حاشیه کل مناطق صنعتی اثر منفی بر کیفیت آب بالأخص TDS و CODداشته است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که میزان حاشیه کاربریها حتی بیشتر از مساحت آنها بر کیفیت آب تأثیر میگذارد؛ لذا این تحقیق میتواند ایدههای مناسب و مفیدی برای برنامهریزان و همچنین بینشی جدید برای مدیران در پی داشته باشد.دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521Investigation of the Fire Effect on Some Edaphic Factors in Plain Ecosystem
(Case Study: Winter Rangelands of Behshahr)بررسی اثر آتش بر برخی از عوامل خاکی در یک بومسازگان جلگهای (مطالعه موردی: مراتع قشلاقی بهشهر)21335864610.22059/jne.2016.58646FAرضاتمرتاشعضو هیأت علمی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساریمحمدرضاطاطیانعضو هیأت علمی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساریمائدهیوسفیاندانش آموخته دکتری علوم مرتع، واحد علوم و تحقیقات تهرانJournal Article20140512The fire as one of the ecological factor has positive or negative effects on ecosystems components. Therefore, this study was evaluated the effect of fire on some soil physico-chemical properties in winter rangelands of Behshahr. So that two burned sites were selected in rangelands and changed rangelands to wheat and barley with two control areas (unburned) in each of them. The soil sampling was done by three transects (100m) with ten sample points in random-systematic method (total 30 samples in each area). Soil samples were taken in 0-15cm depth. The soil physico-chemical properties such as bulk density, moisture, texture, potassium, phosphorus, nitrogen, calcium carbonate, organic carbon, acidity and electrical conductivity were measured in lab. Finally, the data was analyzed by paired t-Test in SPSS19 Software. The results showed that the fire in rangelands had significant effect on moisture (P≤ 0.01) and organic carbon (P≤ 0.05) reduction but P (P≤ 0.01), K, EC and pH (P≤ 0.05) have been increased. While K had significant increase (P≤ 0.05) and moisture had reduction (P≤ 0.01) in changed rangelands. Generally the results showed that soil chemical characteristics in natural ecosystems had clear and more specific reaction against the fire in comparison to changed rangelands. Also according to the results, it is necessary to manage intensity and time of fire to control the fire next effects.آتش به عنوان یک عامل بوم شناختی، دارای اثرات منفی یا مثبت بر اجزای تشکیل دهنده بوم-سازگانها میباشد. در این تحقیق، اثر آتش بر برخی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک در مراتع قشلاقی بهشهر مورد ارزیابی قرار گرفت. بهطوری که یک محدودهی معرف آتش سوزی در اراضی مرتعی و یک محدوده در اراضی مرتعی تبدیل شده به زراعت، جهت نمونهبرداری انتخاب و در کنار هر یک از آنها، یک منطقه همگن به عنوان شاهد (بدون حریق) تعیین شد. نمونهبرداری از خاک به روش سیستماتیک- تصادفی با استفاده از سه ترانسکت 100 متری که بر روی هر یک از آنها 10 محل نمونهبرداری (جمعاً 30 نمونه) به صورت تصادفی تعیین گردید، انجام شد و نمونههای خاک از عمق صفر تا 15سانتیمتری برداشت گردید. خصوصیات فیزیکوشیمیایی نمونههای خاک شامل چگالی ظاهری، رطوبت، بافت، پتاسیم، فسفر، نیتروژن، کربنات کلسیم معادل، کربن آلی، اسیدیته و قابلیت هدایت الکتریکی خاک در آزمایشگاه تعیین شد. در نهایت دادههای بهدست آمده از طریق آزمون t و با استفاده از نرمافزار SPSS v.19 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتههای تحقیق نشان داد که آتشسوزی در مراتع مورد مطالعه اثر معنیداری بر کاهش رطوبت (P≤ 0.01) و کربن آلی خاک (P≤ 0.05) داشته ولی میزان فسفر (P≤ 0.01)، پتاسیم، قابلیت هدایت الکتریکی و اسیدیته خاک را بهطور معنیداری (P≤ 0.05) افزایش داده است. در صورتی که در مراتع تبدیل شده به زراعت اختلاف معنیدار تنها در افزایش پتاسیم (P≤ 0.05) و کاهش رطوبت (P≤ 0.01) مشاهده گردید. بهطور کلی نتایج نشان داد که خصوصیات شیمیایی خاک در بومسازگانهای طبیعی نسبت به مناطق دستخورده توسط انسان، واکنش مشخص و محسوستری نسبت به آتش از خود نشان داده است. همچنین با توجه به نتایج بدست آمده، لزوم اجرای برنامههای مدیریتی نظیر کنترل شدت و مدت آتش جهت هدایت اثرات بعدی آتش ضروری به نظر میرسد.دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521Determination of the concentration of heavy metals (Cu, Pb, Zn) in roots of Artemisia sp. in natural lands of Darreh Zereshk copper mine, Taft, Yazdتعیین غلظت فلزات سنگین (Cu، Pb، Zn) در ریشه گیاه درمنه (Artemisia sp.) در اراضی طبیعی اطراف معدن مس دره زرشک، تفت، یزد35465863310.22059/jne.2016.58633FAمهدیهدالونددانشجوی کارشناسی ارشد محیط زیست، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایرانامیرحسینحمیدیاناستادیار گروه محیط زیست، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایرانمحمدعلیزارع چاهوکیدانشیار گروه احیا مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایرانسید علی اصغرمیرجلیلیکارشناس ارشد HSE، طرح معادن مس تفت، شرکت ملی صنایع مس ایرانبابکمتشرع زادهاستادیار گروه مهندسی علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تهران، ایرانعصمتاسماعیل زادهپژوهشگر محیط زیست، امور تحقیق و توسعه، مجتمع مس سرچشمهJournal Article20131119Due to environmental problems caused by mining activities, it is necessary to study and investigation the concentrations of the pollutants caused by this activities such as heavy metals. The aim of this study is the determination of the concentration of heavy metals Cu, Pb and Zn in roots of two species of Artemisia including Artemisia aucheri and Artemisia sieberi in the surrounding natural lands of Darreh Zereshk copper mine and regardless the role of other mines in the area. Therefore, the study area based on factors such as wind direction and distance from mine was divided into 10 regions and using random sampling method, 10 samples of artemisia and three samples of surfac soil were taken from each area. then the metal concentrations were measured using ICP-OES, after acid digestion. Based on the result obtained, mean concentrations of Cu, Pb and Zn in artemisia root was respectively 9.20, 1.65 and 22.30 and significant differences (p<0.05) were observed between metal concentrations in all districts.The maximum concentration of Cu, Pb and Zn was observed in Hasan abad, mine and bishe, respectively. The minimum concentration of Cu was observed in Baladast, and for Pb and Zn in Daregaze. Generally, the metal concentrations were observed to decrease with increasing distance from the mine. Pearson correlation results indicated a significant correlation (p<0.01) between Cu and Pb concentrations in soil and in the plant roots. The observed metal concentrations were in normal range for plants, according to the normal and critical values.به علت مشکلات محیط زیستی ناشی از فعالیت های معدن کاری مطالعه و بررسی آلاینده های حاصل از چنین فعالیت هایی از جمله فلزات سنگین در مناطق بهره برداری از معادن ضروری به نظر می رسد. تحقیق حاضر با هدف تعیین غلظت فلزات سنگین مس، سرب و روی در ریشه دو گونه از گیاه درمنه شامل درمنه کوهی (Artemisia aucheri) و درمنه دشتی (Artemisia sieberi) در اراضی طبیعی اطراف معدن مس دره زرشک بدون در نظر گرفتن نقش سایر معادن منطقه انجام شد. به همین منظور منطقه مطالعاتی بر اساس عواملی که مهم ترین آن ها جهت باد غالب و فاصله از معدن بود به 10 بخش تفکیک شده و با استفاده از روش نمونه برداری تصادفی تعداد 10 نمونه درمنه و 3 نمونه خاک سطحی از هر منطقه برداشت شد. مقدار فلزات مورد نظر در نمونه ها بعد از هضم اسیدی با استفاده از دستگاه ICP-OES اندازه گیری شد. بر اساس نتایج به دست آمده میانگین غلظت فلزات مس، سرب و روی در ریشه گیاه درمنه در کل منطقه به ترتیب شامل 20/9، 65/1 و 30/22 بود. حداکثر غلظت مس، سرب و روی به ترتیب در روستای حسن آباد، معدن و روستای بیشه مشاهده شد. حداقل غلظت برای مس در بالادست تغلیظ و برای سرب و روی در روستای دره گازه دیده شد. بین غلظت فلزات در تمام مناطق اختلاف معنی دار (05/0> p) وجود داشت و به طور کلی با افزایش فاصله از معدن کاهش در غلظت فلزات مشاهده شد. نتایج همبستگی پیرسون نشان دهنده وجود همبستگی معنی دار (01/0> p) بین غلظت مس و سرب در خاک و ریشه گیاه بود. پس از مقایسه غلظت ها با مقادیر طبیعی و بحرانی مشخص شد که غلظت های موجود در محدوده طبیعی برای گیاهان قرار دارند.دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521Developing a model for ozon concentration prediction using artificial neural networkتوسعه مدل پیشبینی غلظت ازن در هوا با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی47605863510.22059/jne.2016.58635FAمهردادرفیع پوردانشگاه خواجه نصیرعلی اصغرآل شیخاستاد/دانشگاه خواجه نصیرعباسعلیمحمدیدانشیار/دانشگاه خواجه نصیرابوالقاسمصادقی نیارکیاستادیار/دانشگاه خواجه نصیرJournal Article20140310Ozone concentration in metropolitan areas frequently exceed regulatory standards now. Since it is harmful on human health and environment, its modeling and visualization are of vital important. Modeling and prediction of ozone is required by urban managers to control and prevent its effects. In this paper, important parameters influencing the hourly ozone concentration are estimated by using data collected in Azadi and Imam Khomeini air quality stations in 2009-2010. In this context, the correlations between ozone concentration and meteorological parameters such as relative humidity, temperature, pressure, wind speed, and its directions are determined by linear regression and principle component analysis. <br /><br />Results showed that ozone concentration is mostly affected by relative humidity, temperature and wind speed. The effects of relative humidity and temperature on ozone concentration are attributed to photochemical processes. While the correlation between the ozone and wind speed is due to the ozone transfer from nearby regions. After determining the important parameters, a neural network was used for forecasting of ozone concentration of the next 24 hours for a week in four different seasons. The input to the neural network model was relative humidity, temperature and wind speed. Results of the implementation showed that the model can predict the ozone concentration in Azadi and Imam Khomeini air quality stations by an accuracy of 67 to 97 percent for the next 24 hours. Urban managers for more efficient management and control of the ozone concentration can use results of this research work.با توجه به مضرات ازن بر سلامت انسان و محیطزیست و افزایش آن در دهههای گذشته، بررسی و پیشبینی میزان آن در هوا از اهمیت بالایی برخوردار است. پیشبینی غلظت ازن در هوا می تواند برای پیشگیری و کنترل توسط مسئولان استفاده شود. در این مقاله پارامترهای مهم و تأثیرگذار بر غلظت ازن با استفاده از دادههای پایش کیفیت هوا ایستگاههای آزادی و امام خمینی طی سالهای 2009 تا 2010، بررسی شده است. در این راستا متغیرهای هواشناسی شامل رطوبتنسبی، دما، فشار، سرعت و جهت باد با غلظت ازن به کمک همبستگی خطی و تحلیل مؤلفههای اصلی تحلیل شد. مطالعه همبستگی بین متغیرهای مختلف هواشناسی با غلظت ازن نشان داد که غلظت ازن تحت تأثیر پارامترهای رطوبت نسبی، دما و سرعت باد است. تأثیر پارامترهای رطوبت نسبی و دما را میتوان با توجه به عملکرد فتوشیمیایی و نقش این فرآیند در تولید ازن توصیف کرد. در حالی که همبستگی ازن با پارامتر سرعت باد نشاندهنده انتقال ازن از مناطق دیگر است. در ادامه سعی شد از یک شبکه عصبی پرسپترون چندلایه جهت پیشبینی غلظت ازن استفاده شود. ورودی های این شبکه عبارتند از رطوبت نسبی، دما و سرعت باد که قبلآً تأثیر آنها بر غلظت ازن اثبات شده است. نتایج اجرای شبکه عصبی توسعه داده شده در ایستگاههای میدان آزادی و امام خمینی در تهران نشان داد که مدل طراحی شده میزان غلظت ازن را با دقت 67 تا 97 درصد در 24 ساعت آینده تخمین می زند. نتایج این تحقیق و مدل توسعه داده شده میتواند برای مدیریت بهتر آلودگی هوا و کنترل غلظت ازن توسط مدیران شهری مورد استفاده قرار گیرد.دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521Study on accumulation of heavy metals in Mangrove sediments, Gabrik Creek (Jask)مطالعه تجمع فلزات سنگین در رسوبات بستر مانگرو، خور گابریک (جاسک)61785864110.22059/jne.2016.58641FAرضوانزارع زادهدانشگاه هرمزگانپیمانرضائیدانشگاه هرمزگانJournal Article20140428Gabrik in the East of Hormozgan province is Mangrove habitat and one of the important Mangrove protected area. This area is located in Oman coasts. This zone because of building Jagin dam on Gabrick River and existence of sand barrier and exposure of pollution, it is possible to destroy or to be important threats of this planet. Base on importance of this sea inhabitation some of sedimentology parameters and geochemical Mangrove's sediments have been analyzed. In this study for sieve used Hydrometric method and for Identification of organic matter used electronic furnace heat 500 degree centigrade for 6 hours. Quantity of calcium carbonate analyzed by titration and for condenses of heavy metal Zn, Pb and Ni chemical decomposition atomic absorption by Thermo-solaar (±1µg/g). Results showed that mean content of carbonate and organic matter in the sediments is 27%and 3.36% respectively. Contamination heavy metals Pb, Zn and Ni in the sediments of this mangrove, were studied throughout Gabrik creek. Metal concentration analyses were performed using atomic absorption spectrometry (AAS). Mean concentration of the heavy metals Pb, Zn and Ni in sediments was measured 67.63, 69.63 and 76.53 µg/g dry weights respectively. According to determine geoaccumulation index (Igeo), contamination factor (CF), the degree of contamination correction (mCd) and compared the heavy metal concentrations with to the mean concentrations of heavy metals in sedimentary rock (shales) and China and American standards. The results in this study showed that there is no pollution from Zn metal but there are pollutions from Ni and Pb metals and concentration this heavy metals aren't critical. The origin of these heavy metals can be a result of maintenance of fishing vessels in Gabrik Creek, activities or fuel smuggling and perhaps oil compounds spill into the water and human refuse in the region.رویشگاه مانگرو منطقه گابریک در شرق استان هرمزگان، از مهمترین مناطق حفاظتشده حرا است. این منطقه در سواحل عمان واقع شده است. این گستره به دلیل قرار گرفتن در شرایطی از قبیل احداث سد جگین بر رودخانه گابریک، خشک شدن جنگل و از بین رفتن درختان حرا به علت وجود تپههای ماسهای و آلودگیها در معرض تهدیدات بیشتر و احتمالاً نابودی قرار گرفته است. با توجه به اهمیت این زیستگاه دریایی، برخی از پارامترهای رسوب شناسی و ژئوشیمیایی رسوبات بستر این مانگروها مورد سنجش قرار گرفته است. در این مطالعه به منظور دانهبندی از روش هیدرومتری و برای تعیین میزان ماده آلی از کوره الکتریکی در دمای 500 درجه به مدت 6 ساعت استفاده شد. میزان کربنات کلسیم به روش تیتراسیون مورد سنجش قرار گرفت و برای تعیین غلظت فلزات سنگین سرب، روی و نیکل؛ تجزیه شیمیایی به روش جذب اتمی با دستگاه جذب اتمی مدل Thermo-solaar (دقت 1 µg/g) انجام پذیرفت. نتایج حاصله نشان داد که در رسوبات مورد مطالعه، برتری با ذرات در اندازه ماسه بوده و میزان متوسط کربنات کلسیم 27% و مواد آلی 36/3% است. دامنه غلظت عناصر برای سرب، روی و نیکل به ترتیب با مقدار میانگین 63/67، 63/69 و 53/86 (بر حسب µg/g) در نمونههای برداشتشده به دست آمد. با محاسبه شاخصهای مولر، ضریب آلودگی، درجه آلودگی اصلاحشده، شاخص ارزیابی ریسک اکولوژی و مقایسه مقدار عناصر نسبت به میانگین شیل و استانداردهای چین و آمریکا مشخص شد که رسوبات بستر مانگرو منطقه گابریک نسبت به عنصر روی فاقد آلودگی و نسبت به عناصر سرب و نیکل دارای آلودگی است. میزان هیچ یک از فلزات بر اساس استانداردهای جهانی، در حد بحرانی نمیباشد. ریسک اکولوژیک کل فلزات کم است. با توجه به این نکته که خور گابریک، منطقه اصلی صیادی (اسکله صیادی) در شهرستان جاسک است؛ بالا بودن میزان آلودگی سرب و نیکل را شاید بتوان به تعمیر و نگهداری شناورهای صیادی، قاچاق و تخلیه ترکیبات نفتی در منطقه و ورود فاضلاب انسانی نسبت داد.دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521Lead tolerance of Populus nigra in symbiosis with arbuscular mycorrhizal fungi in relation to physiological parametersمقاومت به سرب نهال های Populus nigra همزیست شده با قارچ های میکوریز آربوسکولار بر اساس پارامترهای فیزیولوژیکی79935864210.22059/jne.2016.58642FAآزادهصالحیدانشگاه تربیت مدرسمسعودطبری کوچکسراییدانشگاه تربیت مدرس، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریاییابراهیممحمدی گل تپهدانشگاه تربیت مدرس، دانشکده کشاورزیانوشیروانشیروانیدانشگاه تهران، دانشکده منابع طبیعی0000-0001-9953-3779Journal Article20140416With the aim to examine lead tolerance of Populus nigra (clone 62/154) in symbiosis with arbuscular mycorrhizal fungi, a greenhouse experiment was carried out in a factorial randomized complete scheme with two factors 1) fungal inoculation in 4 levels (control, inoculation with Glomus mosseae, inoculation with G. intraradices and inoculation with G. mosseae + G. intraradices) and 2) lead in 4 levels (0, 100, 500 and 1000 mg kg-1 soil). Mycorrhizal colonization and physiological parameters of plants were measured at the end of growth season. Results showed that at all Pb levels, the percentage of root mycorrhizal colonization in fungal treatments was significantly higher than that in control treatment (without fungal inoculation), however without significant differences between 3 fungal treatments. Pb treatments had no significant effect on root mycorrhizal colonization of P. nigra plants. Also, photosynthesis, stomatal conductance, transpiration, intercellular CO2 concentration and water use efficiency of P. nigra plants had no significant inhibitory effects versus the control found under Pb and fungal treatments or their interaction. The results of present study demonstrated that fungal treatments had no significant effects on physiological parameters and Pb tolerance of P. nigra plants. While, in relation to mycorrhizal colonization and physiological parameters, P. nigra clone 62/154 showed a good tolerance to Pb stress. So, in further investigations of phytoremediation of lead-contaminated soils, this clone can be considered as a proposed species.جهت بررسی مقاومت به فلز سنگین سرب کلون 154/62 تبریزی (P. nigra) همزیست شده با قارچهای میکوریز آربوسکولار آزمایشی گلخانهای به صورت آزمون فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کاملا" تصادفی با دو فاکتور 1) تلقیح قارچی در 4 سطح (شاهد، تلقیح با G. mosseae، تلقیح با G. intraradices و تلقیح با G. mosseae + G. intraradices) و 2) سرب در 4 سطح (0، 100، 500 و 1000 میلیگرم بر کیلوگرم (ppm) خاک) انجام شد. در پایان دوره رویش، درصد کلنیزاسیون میکوریزی و پارامترهای فیزیولوژیکی نهالها اندازهگیری گردید. نتایج نشان داد که در تمام سطوح سرب، درصد کلنیزاسیون میکوریزی ریشه نهالها در تیمارهای تلقیحی بهطور معنیداری نسبت به شاهد (بدون تلقیح میکوریزی) بیشتر بود، ولی سه تیمار تلقیح قارچی از این لحاظ با یکدیگر اختلاف معنیداری نداشتند. همچنین، در تیمارهای مورد بررسی افزایش غلظت سرب درصد کلنیزاسیون میکوریزی ریشه را کاهش نداد. فتوسنتز، هدایتِ روزنهای، تعرق، غلظت CO2 بین سلولی و کارآیی مصرف آب نهالهای P. nigra در برابر تیمارهای سرب و تلقیح قارچ و تاثیر متقابلِ این دو تیمار بدون تغییر باقی ماند. بهطور کلی، نتایج تحقیق حاضر نشان داد که تلقیح قارچی تاثیری بر پارامترهای فیزیولوژی نهالهای P. nigra و بهتبع آن مقاومت گیاه در برابر تنش سرب نداشت. این درحالیاست که با توجه به پارامترهای بررسی شده (درصد کلنیزاسیون میکوریزی و پارامترهای فیزیولوژی)، کلون مورد مطالعه مقاومت خوبی نسبت به تنش فلز سنگین سرب در غلظتهای بررسی شده نشان داد. لذا این کلون به عنوان یک گونه پیشنهادی میتواند برای تحقیقات آتی گیاه پالاییِ خاکهای آلوده به سرب مورد توجه پژوهشگران قرار گیرد.دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521An investigation of the possibility of mercury phytoremediation from Bandar ImamChlor-alkali plants' wastewater using Phragmites australisبررسی توانایی گیاه نی (Phragmites australis) در کاهش و حذف فلز جیوه از پساب کارخانه کلر آلکالی پتروشیمی بندر امام951055862410.22059/jne.2016.58624FAلیلاطیبیدانشجوامیر حسینحمیدیاندانشیارافشیندانه کاردانشیارهادیپورباقراستاذیارJournal Article20140114The Petrochemical industry is the most important and most widely active industries in the country. Due to the variety and complexity of industrial products, it also produces a wild range of pollutants. Mercury waste disposal from Chlor-alkali units is one of the fundamental problems of this industry. Various studies have shown that Phytoremediation system for removal of mercury from aqueous solutions is very efficient and, in some cases up to 95% of mercury has been removed from the solution. The purpose of this study was to evaluate the ability of common reed (Phragmites australis) in the removal of mercury from the Chlor-alkali effluent in Bandar Imam Petrochemical. Plant samples Harvested from Shadegan wetland were cultured hydroponically in plastic aquariums. Effluent samples which were taken from Chlor-alkali plants were added to the culture medium. An aquarium containing wastewater, water and nutrients was considered as control. Mercury concentrations in water and plant at 1, 3, 5 and 7 days were measured by Varian Spectra 220 Atomic Absorption Spectroscopy. The results showed that Time has a direct effect on mercury up taking by common reed. The common Reed absorption average was 2657.25 ppm within 7 days, that shows a high capacity of mercury absorption from Chlor-alkali plant effluents. Also In the study period, 96.25% of mercury were removed from common reed aquarium effulgent water.صنایع پتروشیمی یکی از کلیدیترین و گستردهترین صنایع فعال کشور است. به دلیل تنوع و پیچیدگی محصولاتT این صنعت رنج وسیعی از آلایندهها را نیز تولید میکند. دفع پسابهای حاوی جیوه از واحدهای کلرآلکالی یکی از مشکلات اساسی این صنعت می-باشد. نتایج مطالعات مختلف نشان داده است که سیستم گیاهپالایی برای حذف جیوه از محیط های آبی بسیار کارآمد است و در برخی موارد تا حدود 95% جیوه از محلول حدف شده است. هدف از این مطالعه بررسی توانایی گیاه نی (Phragmites australis) در حذف جیوه از پساب واحد کلر آلکالی پتروشیمی بندر امام است. گیاهان برداشت شده از تالاب شادگان در محیط آزمایشگاهی به صورت هیدروپونیک در آکواریوم پلاستیکی کشت داده شدند. نمونه پساب برداشت شده از واحد کلر آلکالی به محیط کشت گیاهان اضافه شد. یک آکواریوم حاوی پساب، آب و مواد مغذی نیز به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. غلظت جیوه در نمونههای برداشت شده از ریشه گیاهان و پساب آکواریوم گیاه نی در زمانهای 1، 3، 5 و 7 روز توسط دستگاه جذب اتمی varian spectraa 220 اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که گذشت زمان بر میزان جذب جیوه توسط گیاه اثر مستقیمی داشته و گیاه نی با میانگین جذب ppm 25/2657 طی 7 روز، توانایی بالایی در جذب جیوه از پساب واحد کلر آلکالی دارد. همچنین در مدت زمان آزمایش 25/96% جیوه پساب آکواریوم گیاه نی حذف شده بود.دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521Distribution Maps and Origin of Fluoride Anomalies in Water Bodies of Bazrgan-Poldasht, NW. of Iranگستره توزیع و منشاء فلوراید بالا در بدنه های آبی منطقه بازرگان –پلدشت، شمال غرب ایران1071295864910.22059/jne.2016.58649FAصمدعلیپورعضو هیئت علمیعلیهمتیکارشناس بخش زمین شناسی دانشگاه ارومیهJournal Article20160921<span>The fluoride level in N.W. of West Azarbayedjan in the 6000 Km2area of Bazargan –Poldashat axe, is dangerously high and far above standard. Although, </span><span lang="AR-SA" dir="RTL">بدنههای آبی شمال غرب استان آذربایجان غربی از نظر فلوراید غیر مجاز در سطح حادی قرار دارند. علیرغم نیاز به فلوئور در حد کمتر از 5/1 میلیگرم بر لیتر برای رشد دندان و استخوان، جذب بیشتر از این مقدار در انسان سبب ایجاد بیماری فلوروسیس دندانی و اسکلتی میگردد. در این تحقیق توزیع و غلظت فلوراید در محدوده ای به وسعت 6000 کیلومتر مربع از آبهای چاه، چشمه، قنات و آب سطحی در 414 نمونه آبی و 48 نمونه خاک و سنگ مطالعه شد. نتایج نشان میدهد که غالب آبهای مورد استفاده در شرب و زراعت دارای فلوئور بیش از حد مجاز بوده و مقدار آن بین 1/0 – 8/6 میلی گرم بر لیتر متغیر است. غلظت فلوراید در مسیررودخانه های ساری سو و زنگمار و در مناطق مرکزی از حداکثر مجاز 5/1 میلیگرم بر لیتر بسیار بالاتر است. ساکنین بویژه در محور پلدشت، بازرگان و حومه به علت غلظت بالای فلوراید در آبهای مصرفی درگیر بیماری فلوروسیس دندانی میباشند. فلوراید منابع آبی به ترتیب از آبهای سطحی به چاه، چشمه و قنات کاهش مییابد. در ارتباط با لیتولوژی، غلظت فلوراید آب مناطق بازالتی از سایر سازندهای زمینشناسی بالاتر است، اما کاملا وابسته به آن نیست. فلوراید سنگهای بازالتی، خاک، و رسوبات غیر متراکم و آهک ها به ترتیب بین 217 تا 867، 355 تا932 و 116 تا 322 میلیگرم بر لیتر متغییراند. علیرغم نقش مهم سازندهای زمینشناسی و خاک های مرتبط در تغذیه فلوراید به آبهای ناحیه، انتقال فلوراید از شرق ترکیه ( حوالی آتشفشان آرارات ) توسط رودخانههای ساری سو و زنگمار نیز به عنوان یک منبع مهم تغذیه به شمار میآید. نتایج آزمایشها نشان میدهد که سطح فلوراید آب در بعضی مناطق بویژه آبهای قناتها و بعضی از چشمه ها بسیار پائین میباشد و لذا میتوان با مدیریت موثر این منابع، از میزان فلوراید آبهای حیاتی مصرفی مردم کاست.</span>دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521Investigating the environmental impacts of kiwifruit production in Guilan province of Iran based on life cycle assessment methodologyبررسی مخاطرات محیط زیستی تولید کیوی در استان گیلان با استفاده از ارزیابی چرخه حیات1311415864010.22059/jne.2016.58640FAباقرعمادیدانشگاه فردوسی مشهدامیننیکخواهدانشگاه فردوسی مشهدحمزهسلطانعلیدانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20140426This study aimed to evaluate the environmental consequences of kiwifruit production in Guilan province of Iran by the life cycle assessment (LCA) methodology during growing season of 2011-2012. Data were obtained from 84 kiwifruit producers using a face to face questionnaire method. For this purpose, a functional unit equal to one ton kiwifruit was assumed based on ISO 14040 method. Impacts of emissions in seven impact categories; such as global warming, acidification, terrestrial eutrophication, land use, depletion of fossil resources, the depletion of potash and the depletion of phosphate were investigated. Data analysis suggested that the amount of emission including NH3, N2O, NOx, CO2, CH4 and SO2 for one ton production of kiwifruit were calculated as 1.99, 0.30, 0.24, 25.75, 0.002 and 0.04, respectively. Final index of global warming, acidification, terrestrial eutrophication, land use, depletion of fossil resources, the depletion of phosphate and the depletion of potash were obtained 0.01, 0.12, 0.20, 0.01, 0.66, 0.40 and 0.03 kg, respectively. Environmental index (EcoX) and resource depletion index (RDI) Indicators were obtained 0.34 and 1.10, respectively. The highest potential for environmental impact of production was estimated for depletion of fossil resources and eutrophication category in RDI and EcoX indicators, respectively. Replacing source of nitrogen from urea fertilizer with the nitrogen fertilizer with less pollution potential can be considered as a strategy to reduce the environmental consequences of kiwifruit production in Guilan province.این مطالعه با هدف بررسی مخاطرات محیط زیستی تولید کیوی در استان گیلان با رهیافت ارزیابی چرخه حیات (LCA) در سال زراعی 92-1391 انجام شد. به این منظور حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 84 نفر تعیین گردید. اطلاعات مربوطه به صورت پرسشنامه و مصاحبه حضوری از کشاورزان جمعآوری شد. بهمنظور تجزیه و تحلیل اثرات محیط زیستی، از روش 14040ISO به ازاء یک واحد کارکردی معادل با تولید یک تن کیوی استفاده شد. اثرات در قالب هفت گروه تاثیر گرمایش جهانی، اسیدیته، اوتریفیکاسیون خشکی، تغییر کاربری اراضی، تخلیه منابع فسیلی، تخلیه منابع فسفات و تخلیه منابع پتاس مورد بررسی قرار گرفتند. با تجزیه و تحلیل دادهها میزان انتشار آلایندههای NH3،N2O ، NOx، CO2،CH4 و SO2 برای تولید یک تن کیوی به ترتیب 99/1، 30/0، 24/0، 75/25، 002/0 و 04/0 کیلوگرم به دست آمد. شاخصهای نهایی گروههای تاثیر شامل گرمایش جهانی، اسیدیته، اوتریفیکاسیون خشکی، تغییر کاربری اراضی، تخلیه منابع فسیلی، تخلیه منابع فسفات و تخلیه منابع پتاس به ترتیب معادل 01/0، 12/0، 20/0، 01/0 ، 66/0، 40/0 و 03/0 محاسبه شدند. شاخص زیست محیطی (EcoX) و تخلیه منابع (RDI) به ترتیب 34/0 و 10/1 بودند. گروههای تاثیر اوتریفیکاسیون خشکی و تخلیه منابع فسیلی به ترتیب بیشترین پتانسیل آسیب به محیط زیست را در قالب گروههای تاثیر زیست محیطی و تخلیه منابع داشتند. بدین ترتیب، جایگزینی منبع تامین نیتروژن از اوره به کودی با پتانسیل آلودگی کمتر محیط زیستی میتواند به عنوان راهکاری برای کاهش عواقب محیط زیستی تولید کیوی در استان گیلان مدنظر قرار گیرد.دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521Downscaling the atmospheric general circulation model's data and its application in simulating the climatic parameters (Case study: Guilan province)ریزمقیاس نمایی مدل گردش عمومی جو و کاربرد آن در شبیه سازی داده های هواشناسی استان گیلان1431585863210.22059/jne.2016.58632FAبهمنجباریان امیریدانشگاه تهران، دکترای محیط زیستایمانفاتحیدانشگاه تهران، کارشناس محیط زیستناصرمحمدزادهدانشگاه تهران، کارشناس محیط زیستJournal Article20130528Climatological parameters are among the most important ecological capability evaluation criterias, on other hand, climate changes which has intensified in the past decades and has the consequences such as; increases in climatic threshold phenomena like occurrence of horrific floodings, destructive hurricanes, abnormal and sudden colds and heats, untimely rainfalls and heavy snows, widespread droughts and etc., has shown the necessity of studding the impacts of climate change on various parts of economy and social more than before. But due to low spatial and temporal resolution of global climate models, regional experts must increase the resolution of this models' data using downscaling methods. This study has evaluated the power and precision of LARS-WG model in climatic data generating and future climate forecasting for Guilan province of Iran. Accordingly the daily data collected from synoptic stations in Guilan, with a minimum of 15 years of daily data, between 1995 to 2009 has been used. The parameters used included; rainfall, minimum temperature, maximum temperature and solar radiation. The results show that, the highest calculated value of Mean Absolute Error (MAE) for rainfall modeled data was 14.48 in Astara station, and the highest bias calculated value for rainfall parameter was -4.35 and in Astara station too. The model precision for modeling the minimum and maximum temperature was desired for modeling this parameters, and the highest MAE and bias values for minimum temperature were 0.17 and 0.065 in sequence and both in Anzali station. Also, the highest MAE and bias calculated values of maximum temperature were 0.26 and 0.23 in sequence and both in Rasht station. And in LARS-WG precision in modeling the solar radiation parameter, the Rasht station had the highest calculated MAE and bias values, with the amount of 0.31 and 0.08 in sequence. Results analysis show that the LARS-WG model, has the proper power and precision for climate modeling and data generating in Guilan province of Iran.پارامترهای اقلیمی جزو مهم ترین معیارهای ارزیابی توان اکولوژیک سرزمین می باشند، از سوی دیگر، تغییرات اقلیمی که درچند دهه اخیر شدت یافته و پیامدهایی همچون؛ افزایش پدیده های حدی اقلیمی مانند وقوع سیل های سهمگین، توفان های مخرب، سرما و گرماهای غیرطبیعی و ناگهانی، ریزش های نابهنگام و سنگین برف و خشکسالی های گسترده و غیره داشته است، لزوم مطالعه اثرات تغییر اقلیم در بخش های مختلف اقتصادی و اجتماعی را بیش از پیش نمایان ساخته است. اما به دلیل دقت زمانی و مکانی نسبتا پایین مدل های جهانی پیش بینی اقلیمی، کارشناسان منطقه ای با استفاده از روش های ریزمقیاس نمایی به افزایش دقت این مدل ها می پردازند. در این پژوهش نیز به بررسی و ارزیابی توان مدل ریزمقیاس نمایی لارس در داده سازی و پیش بینی اقلیم استان گیلان پرداخته شده است. براین اساس از داده های دیده بانی روزانه ایستگاه های سینوپتیک این استان که دارای طول داده حداقل 15سال بوده اند، طی سال های 1995 تا 2009 میلادی استفاده شده است. متغیرهای مورد بررسی شامل؛ بارش، دمای حداقل، دمای حداکثر و تابش بوده اند. نتایج این پژوهش نشان داده است که بیشترین خطای مطلق داده های تولیدشده بارش، 14.48 و مربوط به ایستگاه آستارا بوده ، همچنین بیشترین اریبی بارش نیز مربوط به همین ایستگاه و به میزان 4.35- بوده است. اما عملکرد مدل در داده سازی دمای حداقل و حداکثر بسیار مطلوب بوده و بیشترین خطای مطلق دمای حداقل مربوط به ایستگاه انزلی و به مقدار 0.17 و با اریبی 0.065 بوده است. درمورد دمای حداکثر نیز ایستگاه رشت با خطای مطلق 0.26 و اریبی 0.23 بیشترین انحراف را داشته است. درمورد عملکرد مدل در پارامتر تابش نیز، ایستگاه رشت با خطای مطلق 0.31 و اریبی 0.08 بیشترین انحراف را داشته است. براساس نتایج بدست آمده مدل لارس، از توان لازم جهت مدلسازی اقلیمی استان گیلان برخوردار بوده است.دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521Comparison of Artificial Neural Network (ANN) and Linear
Regression (LR) Models to Predict of Forest and rangelands Firesمقایسه مدلهای شبکه عصبی مصنوعی و رگرسیون خطی در پیشبینی وقوع آتش سوزی جنگل و مراتع استان مازندران1591705864310.22059/jne.2016.58643FAمنصورهکارگردانشکده منابع طبیعی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساریزینبجعفریاندانشیار دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساریJournal Article20140510Natural fire inflicting irreparable damage to rangelands and forest areas is cause changes in landscape ecology. The purpose of this research is comparison of Artificial Neural Network (ANN) and Line Regression (LR) Models to predict of forest and rangelands fires to this end, the data consist fire burned area and fire were used weather data over a period of 7 years (2006-2012(.The result indicates that the Artificial Neural Network with implementation 9 and repeats 900 was obtained best performance network. The results of this study indicated the ability of neural networks in predicting the occurrence of fire and as well as the neural network model can to predict 86 percent change in forest and grassland fire using climatic parameters. Also, the results of the Spearman correlation test showed that the maximum temperature (p =0.006, r =0.896), minimum relative humidity (P =0.003, r =0.896) number of sunshine hours (P =0.010, r =0.876) levels correlated with fire area positively. The results of the linear regression between the burned and climatic factors were shown the coefficient of determination was 0.57. Artificial neural network to predict fire in forests was more fast and reliable method than linear regression.آتش سوزیهای طبیعی با وارد آوردن خسارتهای جبران ناپذیر به مناطق مرتعی و جنگلی سبب تغییر در اکولوژی منظر میشوند. هدف از این تحقیق مقایسه مدل های شبکه عصبی مصنوعی و رگرسیون خطی در پیش بینی خطر آتش سوزی جنگلها و مراتع استان مازندران است. به این منظور، از دادههای آتش سوزی شامل سطح سوخته شده و تعداد وقوع آتش سوزی و هم چنین از دادههای هواشناسی در یک دوره 7 ساله (1385-1391) استفاده شد. نتایج حاصل از شبکه عصبی مصنوعی بیانگر این مطلب است که در اجرای 9 و تکرار 900 بهترین شبکه به دست آمد. نتایج این تحقیق حاکی از توانایی شبکه عصبی در پیش بینی وقوع آتش سوزی بود و هم چنین این مدل شبکه عصبی میتواند 86 درصد تغییرات وقوع آتش سوزی در جنگل و مرتع را با استفاده از پارامترهای هواشناسی پیش بینی نماید. همچنین نتایج حاصل از آزمون همبستگی اسپیرمن نشان داد که حداکثر دما (006/0p=، 896/0 r =)، حداقل رطوبت نسبی (003/0P= ، 896/0 r = و تعداد ساعات آفتابی (010/0P= ، 876/0 r =) دارای همبستگی مثبت سطح سوخته شده آتش سوزی هستند. نتایج رگرسیون خطی بین سطح سوخته شده و عوامل هواشناسی مورد بررسی نشان داد که ضریب تعیین مدل برابر 57/0 است. شبکه عصبی مصنوعی در پیش بینی آتش سوزی در جنگلها نسبت به روش رگرسیون خطی یک روش سریع و قابل اطمینان بود.دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521An investigation of self-purification of heavy metals during mixing of river water with sea waterبررسی خودپالایی فلزات سنگین در حین اختلاط آب رودخانه با آب دریا1711815864410.22059/jne.2016.58644FAعبدالرضاکرباسیاستادیار دانشکده تحصیلات تکمیلی محیط زیست دانشگاه تهران0000-0002-9408-908Xمهدیحیدریفارغ التحصیلقدرتایازفارغ التحصیلJournal Article20140508Estuaries are considered as highly dynamic ecosystem that include the mixing or transition zone between river freshwater and saline water from oceans and seas. Estuaries are very important aquatic systems by preserving the coastal biota. Flocculation of metals during mixing of freshwater with saline water can be considered as the most important estuarine processes. Due to flocculation process, considerable amount of dissolved metals come into particulate phase that is enriched in nutrients for aquatic life. Flocculation process can remarkably reduce the amount of pollution load that reaches to the sea. The present study deals with flocculation process of dissolved Cu, Mn, Ni, Zn and Pb during the mixing of the Talar River water with the Caspian Sea water. Based on the obtained result, Zn, Mn, Pb and Cu show maximum flocculation respectively and Ni shows the lowest flocculation among the studied elements.مصبها با توجه به قرار گرفتن در محل تلاقی دریا و رودخانه از تنوع زیستی و اهمیت اکولوژیکی خاصی برخوردار هستند. مطالعه در مورد چرخه ژئو شیمیایی فلزات سنگین در محیط های آبی و اثر آن به خصوص بر محیط های حساس اکولوژیکی چون مصب ها همواره مورد حساسیت و دقت بوده است. یکی از مهمترین فرایندهایی که در مصب در اثر اختلاط آب دریا و آب رودخانه رخ می دهد فرآیند لخته سازی می باشد. در اثر این فرایند میزان بسیار زیادی از فلزات سنگین قبل از ورود به دریا از فاز محلول خارج می شوند و به شکل ذرات بسیار ریزی در می آیند که از ارزش غذایی بسیار بالایی برای موجودات آبزی برخوردار می باشند. فرآیند لخته سازی میزان بار آلودگی ورودی به دریا را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد. با توجه به نقش قابل توجه فرآیند لخته سازی در خودپالایی فلزات سنگین در این تحقیق لخته سازی فلزات سنگین مس، روی، سرب، منگنز و نیکل در حین اختلاط آب رودخانه تالار با آب دریای خزر مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس نتایج بدست آمده فلزات روی، منگنز، سرب، مس به ترتیب متحمل بالاترین میزان لخته سازی می شوند و این در حالی است که فلز نیکل در میان فلزات مورد مطالعه دارای پایین ترین میزان لخته سازی می باشد.دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521Social Learning and the indigenous ecological knowledge exchange in natural ecosystem management (Case study: Lazur village- Firuzkooh region)یادگیری اجتماعی و تبادل دانش اکولوژیک بومی در مدیریت اکوسیستم های طبیعی (مطالعه موردی: منطقه فیروزکوه- روستای لزور)1831965864510.22059/jne.2016.58645FAالهامرحمانی آزاددانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور واحد ریمهدیقربانیدانشگاه تهران0009-0007-2111-6116Journal Article20140509Social learning and knowledge generation are two key factors to achieve successful natural resources co-management. Social learning can be beneficial by broadcasting and transmitting experiences and problem solving ideas in a group of people. Social learning networks can transmit knowledge and experiences from one node to another in the network. Social learning can produce a suitable learning atmosphere among natural resource users in co-management processes. The goal of this study is to analyze the learning networks based on ecological knowledge transmission connectivity among 4 groups of rangeland users’ network in Lazur village, located in Firuzkooh Region and identifying key actors in social learning process. For implicating this study based on quantitative network analysis methods, network analysis questionnaires and linkages of indigenous ecological knowledge generation and exchange were gathered. The results show that density level of bonding ties in subgroup NO.3 is more than other subgroups, so social capital, cohesion and social learning of this group is more than other groups. The results of centralization index based on outgoing ties indicate more closure of knowledge broadcast and exchange network. Also, key actors in generation and transmission of indigenous knowledge were identified through centrality index. Finally, it may be stated that the social network analysis and identifying key individuals can help the managers and decision makers in programming social learning processes to transmit local ecological knowledge among users and finally successful co-management of natural ecological systems.تولید دانش و یادگیری اجتماعی دو مولفه کلیدی در راستای دستیابی به مدیریت مشارکتی موفق منابع طبیعی هستند. یادگیری اجتماعی از طریق پخش و گسترش تجربیات، ایده در جهت حل مشکلات و چالش در یک فضای گروهی می تواند کارساز باشد. یادگیری اجتماعی قادر است فضای مناسبی برای یادگیری متقابل بهرهبرداران از منابع طبیعی در فرآیند مدیریت مشارکتی ایجاد نماید. هدف از انجام این تحقیق تحلیل شبکه یادگیری اجتماعی بر اساس پیوندهای انتقال دانش اکولوژیک بومی در چهار زیرگروه بهره برداران مرتع روستای لزور واقع در منطقه فیروزکوه و شناسایی کنشگران کلیدی در فرآیند یادگیری اجتماعی می باشد. جهت انجام این تحقیق، بر اساس روش کمی تحلیل شبکه با استفاده از پرسش نامه تحلیل شبکه ای، پیوندهای تولید و انتقال دانش اکولوژیک بومی در بین بهرهبرداران جمع آوری گردید. نتایج این تحقیق نشان میدهد میزان تراکم درون گروهی در زیر گروه شماره سه بیش از سایر زیرگروه ها بوده و لذا سرمایه، انسجام و یادگیری اجتماعی در این گروه بیشتر خواهد بود. نتایج شاخص تمرکز بر اساس پیوندهای بیرونی هر فرد، نشان دهنده میزان بستگی بیشتر شبکه در فرآیند پخش و انتقال دانش بومی می باشد. همچنین بر اساس شاخص مرکزیت کنشگران مرکزی در تولید و پخش دانش بومی نیز شناسایی شده اند. در نهایت می توان بیان نمود که روش تحلیل شبکه اجتماعی قادر است برنامه ریزان و مدیران منابع طبیعی را در راستای مدیریت مشارکتی موفق اکوسیستم های طبیعی از طریق شناخت چالش ها در شبکه دانش اکولوژیک و فرآیند یادگیری اجتماعی یاری نماید.دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521Evaluation of sustainable management indicators in Baghe shadi protected areaارزیابی شاخصهای مدیریت پایدار در منطقه حفاظتشده باغ شادی یزد1972105864810.22059/jne.2016.58648FAغلامحسینمرادیدانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران0000-0001-9756-3798جهانگیرفقهیدانشیار دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران0000-0003-2253-5789محمودزبیریاستاد دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهرانهارالدواسیکدانشیار دانشگاه علوم زیستی و منابع طبیعی وین، اتریشJournal Article20141229The aim of this research was to evaluate and select of appropriate indicators for different zones of Baghe shadi region where it have six different zones (restricted zone, protected zone, restored zone, inhibition zone, recreational zone and other uses zone). To do so, first top-down approach and Likert scale questionnaire was used for voting from 32 experts. After that using influence matrix, influence and importance of indicators were determined and the most important indicators as well. Then using system analysis and influence matrix, for the first five indicators of each criterion, influence and importance of indicators were determined in different zones and indicators were evaluated and then appropriate indicators were determined for each zones. Regarding to results of indicators evaluation, indicators related to area of forests and protective functions have the most importance and application in restored zone. Area of forests and other wooded lands, extent of area by forest type relative to total forest area, area of natural forests with healthy regeneration were appropriate indicators in restricted and protected zones. Also, Existence & implementation of management plan & protection for spectacular landscape area in region, extent of forest lands considered for recreation, accessibility for recreation and expenditure for access to tourism area were appropriate indicators in recreational zone.این پژوهش با هدف ارزیابی و انتخاب شاخصهای مناسب برای زونهای مختلف منطقه باغ شادی واقع در جنوب استان یزد، که دارای شش زون مختلف میباشد (زون محدودیتیافته، حفاظتشده، بازسازی، سپر بازدارنده، طبیعتگردی و دیگر استفادهها)، انجام گرفته است. بدین منظور ابتدا از رویکرد بالا به پایین و پرسشنامه با مقیاس لیکرت برای نظرسنجی متخصصان استفاده شد و از 32 نفر نظرخواهی گردید. همچنین با استفاده از روش تحلیل سیستمی و ماتریس تأثیر به تعیین اندازه تأثیر و اهمیت شاخصها پرداخته شد و پس از آن مهمترین شاخصها تعیین گردید. در ادامه با استفاده از تحلیل سیستمی برای پنج شاخص اول هر معیار، میزان تأثیر و اهمیت معیارها و شاخصها در هر یک از زونها تعیین شد و شاخصها در زونهای مختلف ارزیابی و سپس شاخصهای مناسب برای هر کدام از زونها تعیین گردید. با توجه به نتایج ارزیابی شاخصها، شاخصهای مربوط به وسعت منابع جنگلی و کارکردهای حفاظتی بیشترین اهمیت و کاربرد را در زون بازسازی داشتند. سطح جنگل و سایر اراضی جنگلی، مساحت تیپهای جنگلی نسبت به مساحت کل جنگل و درصد جنگلهای طبیعی با تجدید حیات سالم از شاخصهایی مناسب در زونهای محدودیتیافته و حفاظتشده بودند. همچنین وجود و اجرای حفاظت و برنامه مدیریتی برای منطقه دارای چشمانداز تماشایی، مساحت منطقه جنگلی در نظر گرفتهشده بهمنظور تفرج، دسترسی برای تفرج و هزینه برای دسترسی به منطقه گردشگری از شاخصهایی مناسب برای در زون گردشگری بودند.دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521Application of multi-criteria evaluation and GIS to ecotourism planning in protected areas (Case study: MianKaleh wildlife refuge)برنامهریزی اکوتوریسم در مناطق حفاظتی با استفاده از ارزیابی چند معیاره (مطالعه موردی: پناهگاه حیات وحش میانکاله)2112295863710.22059/jne.2016.58637FAملیحهمسعودیفارغ التحصیلعبدالرسولسلمان ماهینیعضو هئیت علمی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمرجانمحمدزادهعضو هئیت علمی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان0000-0003-1764-8105سید حامدمیرکریمیعضو هئیت علمی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان0000-0002-2510-8320Journal Article20140123Ecotourism is based on environmental potential and presents an opportunity for suitable utilization and conservation of the sites under management practices, considering accurate planning, potential of the area and people preferences. The present study is conducted to evaluate the ecotourism potential in MianKaleh wildlife refuge. The area is located south of the Caspian Sea. After defining the recreational activities and people priorities, we used Multi Criteria Evaluation for assessing the ecotourism potential. The approach included 5 steps: objective determination, criteria definition, standardization of criteria, assigning weights to the criteria using the analytical hierarchical process and finally criteria combination using Weighted Linear Combination method. Results show the area has potential for boating as the highest with 32879.7 hectares and camping has the lowest potential with only 353.88 hectares. Water depth and distance to shore were found to be the most affective in suitability mapping for boating,. Also, the most effective factors for camping were distance to access routes and water sources, so the suitability map mostly reflected these factors. Other uses in order of potential are swimming (21665.5), viewing scenery (3375.63), bird watching (1075), and horse riding (444.69). The final areas for each activity is changeable due to the competition of these in a multi objective land allocation. Overall, the results revealed that MCE method is capable of evaluation of wildlife refuge for various recreational activities. Also, the geographical information system was found a useful tool, allowing combination of many factors and Boolean layers. The system also can act as a decision support tool, letting stakeholders change weights and standardization within the accepted ecological thresholds and arrive at a consensus on the final results in an iterative processاکوتوریسم به عنوان الگوی گردشگری در طبیعت، بر پایه توانمندیهای محیطی بنا نهاده شده است. این رویکرد در صورتی که با برنامهریزی دقیق و امکانسنجی مناطق از لحاظ توان و توجه به تقاضای مردمی ترکیب شود، میتواند راهکاری جهت استفاده بهینه در حین حفاظت از مناطق تحت مدیریت فراهم کند. بررسی موجود مشتمل بر ارزیابی توان فعالیتهای اکوتوریسمی در پناهگاه حیاتوحش میانکاله در جنوب دریای خزر است. در این تحقیق پس از تعیین فعالیتهای تفرجی ارجح با توجه به نظرات بازدیدکنندگان با استفاده از پرسشنامه به منظور توان سنجی آنها از روش ارزیابی چندمعیاره استفاده گردید که شامل 5 مرحله تعیین هدف، تعیین معیارها، استانداردسازی معیارها، وزندهی فاکتورها با روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و در نهایت ترکیب معیارها با روش ترکیب خطی-وزنی است. نتایج نشان داد منطقه برای فعالیتهای تعیین شده توان دارد و بیشترین تناسب طبیعی منطقه مربوط به قایقرانی با 7/32879 هکتار مطلوبیت بالا و کمترین تناسب مربوط به اردوزنی با 88/353 هکتار مطلوبیت است. فاکتورهای عمق آب و فاصله از ساحل به عنوان موثرترین فاکتورها در مکانیابی قایقرانی انتخاب شدند، سایر فعالیتها به ترتیب تناسب شامل شنا (5/21665 هکتار)، منظرهبینی (63/3375 هکتار)، پرندهبینی (1705 هکتار)، سوارکاری (69/444 هکتار) است. بطور کلی استفاده از MCE جهت توانیابی و زونبندی پناهگاه حیات-وحش به علت استفاده از اطلاعات و فاکتورهای متعدد نتایج قابل قبولی را ارائه داده و سیستم اطلاعات جغرافیایی بعنوان یک ابزار مفید اجازه ترکیب چندین فاکتور و محدودیت را برای ارزیابی توان میدهد. این فرایند تکرارپذیر به عنوان سامانه پشتیبان تصمیم نیز عمل میکند و براساس آن ذینفعان مختلف میتوانند با تغییر وزنها و روشهای فازیسازی تا آستانه تحمل اکولوژیک منطقه نتایجی مورد توافق جمعی ببار آورند.دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521Habitat suitability assessment for black billed sandgrous (Pterocles orientalis) using maximum entropy in Shirahmad wildlife refugeارزیابی زیستگاه کوکر شکم سیاه (Pterocles orientalis) با روش آنتروپی بیشینه در پناهگاه حیات وحش شیر احمد سبزوار2312455863910.22059/jne.2016.58639FAصیادشیخی ئیلانلودانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانمظاهرمعین الدینیدانشگاه تهران0000-0002-3931-5339مصطفیقلی پوردانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانعلیشیخیدانشگاه حکیم سبزواریهادیکراچیدانشگاه حکیم سبزواریJournal Article20140420Habitat recognition and knowledge of habitat requirements are extremely important to the wildlife conservation, particularly for endangered and vulnerable species. The purpose of the study was to determine which ecological and habitat factors contribute the distribution of black billed sandgrous (Pterocles orientalis) in Shirahmad wildlife refuge. Sampling was performed in two season (spring and summer 2010) and in eight transects. Presence points of black billed sandgrous along with human and topographic variables were mapped in GIS environment. This study employs one recently proposed modelling technique –. Maxent – to investigate the geographic distribution pattern of black billed sandgrous. The results show that the most important factors affecting on the distribution of black billed sandgrous include the distance from roads and distance from the water sources. According to the predictions, water resources and pasture have positive relationship with habitat suitability. On the other hand, habitat suitability has negative relation with the distance from the village and rivers. Results indicate that western part of Shirahmad wildlife refuge needs more attention to most effetely manage the population of this species. Furthermore, suitable habitat factors within black billed sandgrous habitat have to be improved.شناخت زیستگاه و نیازهای زیستگاهی بخش حیاتی از حفاظت حیات وحش، به خصوص گونههای در معرض خطر انقراض و آسیبپذیر میباشد. هدف از این مطالعه تعیین متغیرهای بومشناختی و فاکتورهای زیستگاهی موثر بر پراکنش کوکر شکم سیاه در پناهگاه حیات وحش شیراحمد بود. برای این منظور نمونهبرداری از این گونه در فصول بهار و تابستان سال 1389 و با 8 ترانسکت در منطقه انجام گرفت. سپس نقاط به دست آمده از حضور کوکر شکم سیاه همراه با متغیرهای توپوگرافی و انسانی در سامانه اطلاعات جغرافیایی تبدیل به نقشه شدند. در این مطالعه از تکنیک مدلسازی مکسنت برای تهیه نقشه الگوی پراکنش جغرافیایی کوکر شکم سیاه استفاده شد. نتایج ما نشان داد که دو متغیر فاصله از جاده و فاصله از چشمه بیشترین تاثیر را بر روی پراکنش کوکر شکم سیاه دارند. همچنین مطلوبیت زیستگاه گونه رابطه مثبت با متغیرهایی مانند منابع آبی و کاربری مرتع و رابطه منفی با متغیرهای فاصله از روستا و فاصله از رودخانه نشان داد. با توجه به نتایج به دست آمده و اینکه در حال حاضر این منطقه از جمله مناطق حساس در پناهگاه حیات وحش شیر احمد میباشد، میتوان بیان نمود که بخشهای غربی پناهگاه حیات وحش شیر احمد برای مدیریت بهتر جمعیت این گونه باید مورد توجه بیشتری قرار گیرد و عوامل زیستگاهی مطلوب برای گونه در محدوده زیستگاهی ارزیابی شده تقویت شوند.دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521Source Identification of Polycyclic Aromatic Hydrocarbons (PAHs) in Sediments from the Rivers and Coasts of the Southwest Caspian Sea (Guilan Province) Using PCAتعیین منشاء هیدروکربنهای چندحلقهای معطر در رسوبات رودخانهها و سواحل جنوب غربی دریای خزر (استان گیلان) با استفاده از PCA2472685864710.22059/jne.2016.58647FAمحمدنعمتی ورنوسفادرانیدانشگاه تربیت مدرسعلیرضاریاحی بختیاریدانشگاه تربیت مدرسZhaoyanGUاستاد، انستیتوی زمین شناسی و ژئوفیزیک، آکادمی علوم چین، پکن، چین.GuoqiangChu. استادیار، انستیتوی زمین شناسی و ژئوفیزیک، آکادمی علوم چین، پکن، چینJournal Article20140619To assess the sources, entry routes and degree of contamination of PAH compounds in surface sediments of the southwestern Caspian Sea coasts (Gillan province) total of 129 surface sediment samples from 28 rivers and 5 transect across the Gillan province coasts (from Astara to Lahijan; 10, 20 and 50 m depth) were collected in the spring and summer of 2012. After extraction using Soxhlet method, the samples were analysed using Gas chromatography-Mass spectrometry (GC-MS) and concentrations of 30 PAH compounds were determined. The mean of total 30 PAH compounds (TPAH30) in the coastal sediments (565.1±266.1 ng g-1) have shown significant difference (p<0.01) with the river sediments (301.9±195.7 ng g-1). The PCA results beside the general agreement with the other source identification methods were well able to classify compounds attributed to the three main sources of PAHs (petrogenic, pyrogenic and biogenic) and to identify taking effect of each sample from them. Dominant source of the PAHs in the studied sediments was petrogenic, except at some more contaminated rivers such as Shafaroud, Karganroud and Lavandevil Chay Rivers that mainly presented pyrogenic source. The concentration of most PAHs was lower than critical level (NOAA and CCME guidelines), except of some petrogenic PAHs with lower molecular weight (2-3 rings) and alkyl group.به منظور بررسی منشاء، مسیرهای ورودی و میزان آلودگی ترکیبات PAH در رسوبات سطحی سواحل جنوب غربی دریای خزر (استان گیلان) تعداد 129 نمونه رسوب سطحی از 28 رودخانه و 5 نیمخط عمود بر ساحل استان گیلان (از آستارا تا لاهیجان، از اعماق 10، 20 و 50 متری) در بهار و تابستان 1391جمعآوری گردید. نمونهها پس از استخراج به روش سوکسله، بوسیله دستگاه کروماتوگرافی گازی-طیف سنجی جرمی (GC-MS) مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت و غلظت 30 ترکیب PAH اندازهگیری شد. به منظور تعیین منشاء ترکیبات PAH از آزمون مولفههای اصلی (PCA) استفاده شد. میانگین غلظت کلی 30 ترکیب PAH (TPAH30) در رسوبات ساحلی (g-1 ng 1/266±1/565) اختلاف معنیداری (01/0p<) را نسبت به رسوبات رودخانهها (g-1 ng 7/195±9/301) نشانداد. نتایج حاصل از PCA ضمن توافق کلی با اکثر نتایج روشهای دیگر جهت تعیین منشاء ترکیبات PAH، توانست بخوبی ترکیبات منسوب به 3 منشاء اصلی ترکیبات PAH (پتروژنیک، پایروژنیک و زیستی) را گروهبندی کرده و میزان اثرپذیری هر نمونه را از آنها مشخص سازد. منشاء غالب ترکیبات PAH در رسوبات مورد مطالعه پتروژنیک بدست آمد، به جز برخی رودخانههای آلودهتر منطقه همچون شفارود، کرگانرود و لوندویلچای که عمدتا منشاء پایروژنیک نشاندادند. در مقایسه با استانداردهای NOAA و کانادا تنها برخی از ترکیبات PAH پتروژنیک که عمدتا مربوط به ترکیبات PAH با وزن مولکولی کم (2 تا 3 حلقهای) و دارای گروه آلکیل هستند، غلظت بیش از حد استاندارد نشاندادند.دانشکده منابع طبیعینشریه محیط زیست طبیعی2008-776469120160521Sexual dimorphism in Eastern Rock Nuthatch Sitta tephronotain in Iranبررسی دو شکلی جنسی در کمرکولی بزرگ (Sitta tephronota) در ایران2692815863410.22059/jne.2016.58634FAمحمدکابلیدانشگاه تهران0000-0002-9203-2346مسعودیوسفیدانشگاه تهرانسهیلایگدریدانشگاه تهرانعلیرضامحمدیدانشگاه تهران0000-0003-3701-6455محمدزرین تابدانشگاه کاشانJournal Article20131209There is little chance for species with competitor to develop intraspecific variability such as sexual dimorphism. Sitta tephronota is a well-known rock-dwelling bird species in Iran, which occurs in Zagros Mountains in strong ecological competition with Sitta neumayer. Thus, no sexual dimorphism is expected for Sitta tephronota in this area. Despite the role of this species in the rise of the concept of character displacement and the importance of sex identification in field studies, sexual dimorphism in this species is little known. We used analysis of covariance for finding significant sex differences in 14 primary variables and applied a Bonferroni correction for multiple P-value thresholds of statistical significance. Morphological matrices were analyzed by Principal Component Analysis (PCA) in sympatric and allopatric zone separately to determine the distribution of males and females along the first two axes of PCA (size and shape) were strongly overlapped both in sympatric and allopatric zones. Our results suggest that other factors are involved in explaining the lack of sexual dimorphism in this species.برای گونههای دارای رقیب بوم شناختی اغلب فرصت توسعه تفاوتهای درون گونهای به دلیل وجود نیروی رقابت بین گونهای اندک است. کمرکولی بزرگ یکی از گونههای شناخته شده از پرندگان صخرهزی در ایران است که در محدوده زاگرس در رقابت شدید بوم شناختی با کمر کلی کوچک بوده و انتظار میرود در این محدوده به دلیل نیروی رقابت بین گونهای فرصت توسعه تفاوتهای درون گونه ای مانند دوشکلی جنسی را نداشته باشد. با وجود مطالعات گسترده در خصوص جابجایی صفات بین این گونه و گونه کمر کولی کوچک، و اهمیت شناخت جنسها در مطالعات صحرایی تکامل در بروز یا عدم بروز دوشکلی جنسی در آن، در زون هم بوم با کمر کولی کوچک همچنان ناشناخته است. در این مطالعه از آنالیز کوواریانس برای بررسی وجود تفاوت یا عدم تفاوت معنی دار 13 صفت ریخت شناختی اولیه بین نرها و ماده ها با استفاده از یک صفت کنترل کننده پیوسته استفاده شد. به دلیل انجام مکرر آزمون کواریانس برای پرهیز از خطای نوع اول از روش تصحیح Bonferroni سلسله مراتبی برای تعیین آستانه معنی دار جدید استفاده شد. ماتریس صفات ریختی برای نر و ماده در منطقه هم بوم و منطقه ناهمجا به طور جداگانه با استفاده از تجزیه به مولفه های اصلی به منظور بررسی نحوه پراکنش افراد نر و ماده حول محور اول و دوم استفاده شد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که بین نر و ماده کمر کولی بزرگ، در هیچ یک از صفات مورد بررسی تفاوت معنیدار وجود ندارد و ابر پراکنش افراد نر و ماده در تجزیه به مولفه های اصلی در امتداد محورهای اول (اندازه) و دوم (شکل) در هر دو منطقه هم بوم و ناهمجا در هم فرو رفتگی بالایی داشته است. این نتایج پیشنهاد می کند که احتمالاً دلیل دیگری برای عدم توسعه تفاوتهای ریختی بین نر و ماده در گونه وجود دارد.