ORIGINAL_ARTICLE
مقایسۀ دو پارک ملی خجیر و سرخهحصار از لحاظ روند تغییرات پوشش/کاربری
یکی از مهمترین هدفهای ایجاد پارکهای ملی در همۀ کشورها حفظ گونهها و جلوگیری از تداوم تخریب در اکوسیستمهاست، زیرا حفاظت از این مناطق میتواند نقشی اساسی در ادارۀ صحیح سایر مناطق، بهخصوص مناطق همجوار، داشته باشد. متأسفانه این روند در پارکهای ملی ایران با سیری معکوس طی چند دهۀ اخیر بهسوی تغییر در پوشش طبیعی سیمای مناطق تحت حفاظت، بهخصوص پارکهای ملی بوده که به افزایش نگرانیها برای حفاظت از باقیماندة تنوع زیستی در این مناطق منجر شده است. در این تحقیق، روند تغییرات پوشش طبیعی و توسعه در دو پارک ملی خجیر و سرخهحصار، با استفاده از تصاویر ماهوارهای لندست مربوط به سالهای 1365، 1379 و 1389، بررسی شده است. بدین منظور، ابتدا تصاویر ماهوارهای تصحیح و در پنج طبقه دستهبندی شدند. سپس مساحت این طبقات در نقشۀ کاربری برای هر سال تعیین و مقایسه شده است. نتایج نشان میدهد که هر دو پارک ملی در طول دورۀ پژوهش با تخریب و تغییر کاربری مواجه بودهاند. بهطور کلی پارک ملی خجیر بیشتر با کاهش مرتع و پارک ملی سرخهحصار بیشتر با افزایش ساختوساز مواجه بوده است. همچنین، میزان تغییر کاربری و ساختوساز در پارک ملی سرخهحصار بیشتر از پارک ملی خجیر است.
https://jne.ut.ac.ir/article_36607_007668cabd01181eb221724e6142e538.pdf
2014-02-20
341
350
10.22059/jne.2014.36607
پارک ملی خجیر
پارک ملی سرخهحصار
پوشش گیاهی
ساختوساز
سنجش از دور
شیرکو
جعفری
sh.jaafari@ut.ac.ir
1
دانشجوی کارشناسی ارشد محیطزیست، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایران، کرج
AUTHOR
افشین
علیزاده شعبانی
ashabani@ut.ac.ir
2
استادیار دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایران، کرج
LEAD_AUTHOR
افشین
دانه کار
danehkar@ut.ac.ir
3
دانشیار دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایران، کرج
AUTHOR
علیاکبر
نظری سامانی
aknazari@ut.ac.ir
4
استادیار دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایران، کرج
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
کاربرد رگرسیون لجستیک و زنجیرۀ مارکف در پیشبینی تغییرات کاربری سرزمین شرق استان مازندران
این تحقیق با هدف پیشبینی تغییرات کاربری سرزمین (جنگل، کشاورزی، مناطق مسکونی و باغ) شرق استان مازندران با استفاده از رگرسیون لجستیک و زنجیرۀ مارکف در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی انجام شد. با استفاده از تصاویر ماهوارهای سالهای 13۶۶-13۸۰ تغییرات کاربری سرزمین منطقه مشخص شد. پتانسیل انتقال با استفاده از رگرسیون لجستیک مدلسازی شد. بدین صورت که از هفت متغیر (مدل رقومی ارتفاعی، فاصله از مناطق مسکونی، اراضی کشاورزی، جنگل، رودخانه و جاده و متغیر کیفی پوشش اراضی) و هفت زیرمدل (جنگل به کشاورزی، جنگل به مسکونی، جنگل به باغ، کشاورزی به مسکونی، کشاورزی به باغ، باغ به مسکونی، باغ به کشاورزی) استفاده شد. تغییرات کاربری سرزمین با استفاده از زنجیرۀ مارکف و مدل پیشبینی سخت برای سال 1385 پیشبینی شد. نقشۀ پیشبینیشده با مدل با نقشۀ واقعیت زمینی 1385 صحتسنجی شد. درنهایت، تغییرات کاربری سرزمین برای سال 1392 پیشبینی شد. نتایج نشان داد، طی سالهای 1366 تا 1380، سطح چشمگیری از اراضی جنگلی و باغی کاسته شده و در مقابل به اراضی کشاورزی و مناطق مسکونی افزوده شده است. مقادیر موفقیت خنثی، موفقیت، خطا و هشدار خطا بهترتیب 8/89، 1/0، 8/9 و 3/0 درصد و کل خطای پیشبینی مدل 1/10 درصد بهدست آمد که نشاندهندۀ پذیرفتنیبودن مدل است. همچنین، نتایج پیشبینی نشان داد مساحت اراضی جنگلی و کشاورزی در سال 1392 در مقایسه با 1385 کاهش و مناطق مسکونی و باغ افزایش خواهند یافت.
https://jne.ut.ac.ir/article_36608_d4138c35a5ff4c64e9b9087d0c62b987.pdf
2014-02-20
351
363
10.22059/jne.2014.36608
ارزیابی صحت
پیشبینی تغییرات کاربری سرزمین
رگرسیون لجستیک
زنجیرۀ مارکف
سنجش از دور
شریف
جورابیان شوشتری
sharif.shooshtari@stu.malayeru.ac.ir
1
کارشناس ارشد محیطزیست، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس
AUTHOR
عباس
اسماعیلی ساری
esmaili@modares.ac.ir
2
استاد گروه محیطزیست، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس
AUTHOR
سید محسن
حسینی
hosseini@modares.ac.ir
3
دانشیار گروه جنگلداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس
LEAD_AUTHOR
مهدی
غلامعلی فرد
mehdi_gholamalifard@yahoo.com
4
دانشجوی مقطع دکتری و بورسیه هیئت علمی گروه محیط¬زیست، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس.
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
غنا و تنوع گونهای پرندگان در امتداد نیمرخ ارتفاعی دامنههای شمالی رشتهکوه البرز (مطالعۀ موردی جنگل آموزشی و پژوهشی خیرود)
چکیده
کاهش یکنواخت غنا و تنوع گونهای همراه با افزایش ارتفاع برای مدتها الگوی کلی مورد پذیرش بومشناسان بود، اما پژوهشهای اخیر رابطهای زنگولهای با حداکثر تعداد گونه در ارتفاعات میانه را بهمثابۀ الگوی غالب پیشنهاد میکند. این تحقیق بهمنظور بررسی رابطۀ غنا و تنوع گونهای پرندگان و ارتفاع در امتداد نیمرخ ارتفاعی دامنههای شمالی رشتهکوه البرز و بهطور موردی در جنگل آموزشی و پژوهشی خیرود انجام گرفت. منطقۀ مورد مطالعه براساس جوامع گیاهی موجود به شش طبقۀ ارتفاعی از 80 تا 2200 متر طبقهبندی و تعداد 163 واحد نمونهبرداری بهروش اشکوببندی- تصادفی در این طبقات مستقر شدند. حداقل فاصله بین واحدهای نمونهبرداری 250 متر و در فاصلۀ حداقل 25 متری از حاشیه تودههای جنگلی درنظر گرفته شد. نمونهبرداری در میانۀ فصل بهار و از طلوع خورشید تا ساعت 10 صبح و بهروش بیتحرکی و انتظار و بهمدت 10 دقیقه برای هر واحد نمونهبرداری و با استفاده از روش شمارش نقطهای با شعاع نامحدود انجام شد.بر اساس نتایج، غنا و تنوع گونهای پرندگان با تغییر ارتفاع تفاوت معنیداری نشان میدهد. همچنین، نتایج حاصل از رگرسیون غیرخطی نشان میدهد که غنا و تنوع گونهای پرندگان در این ناحیه با ارتفاع از سطح دریا از الگوی زنگولهای پیروی میکند و در ارتفاعات میانه به بیشترین مقدار خود میرسد. این نتایج اهمیت توجه بیشتر به جوامع جنگلی موجود در میان بندهای نیمرخ شمالی البرز و لزوم رعایت ملاحظات زیستمحیطی در اقدامات جنگلداری و بهرهبرداری در این دامنه از ارتفاعات را نشان میدهد.
https://jne.ut.ac.ir/article_36609_368b5ef8a74633368255846fa9b6f373.pdf
2014-02-20
365
376
10.22059/jne.2014.36609
دامنههای شمالی البرز
رابطۀ زنگولهای
غنا و تنوع گونهای پرندگان
نیمرخ ارتفاعی
میترا
شریعتی
mshariatie@yahoo.com
1
کارشناس ارشد محیطزیست، گروه شیلات و محیطزیست، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران
AUTHOR
محمد
کابلی
mkaboli@ut.ac.ir
2
عضو هیئت علمی گروه شیلات و محیطزیست، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی آثار کوتاهمدت و بلندمدت دیازینون بر فعالیت کولین استرازی در بافتهای صدف بزرگ آب شیرین (Anodonta cygnea, Linnaeus, 1758)
دیازینون یکی از پرمصرفترین آفتکشهای ارگانوفسفره است. صدف بزرگ آب شیرین (Anodonta cygnea) را، بهسبب سکونت نسبتاً دائمی در کانالهای زهاب کشاورزی، میتوان شاخصی مناسب در مناطق آلوده به این نوع از آلایندهها در نظر گرفت. در این تحقیق، فعالیت استیل کولین استراز بافتهای این جانور در مواجهه با غلظتها گوناگون دیازینون (صفر، 1، 7، 15، 19، 23 میلیگرم بر لیتر)، با تکیه بر آثار کوتاهمدت (روز اول تا چهارم) و بلندمدت (روز هفتم تا بیست و یکم) این سم، با هم مقایسه شد و فعالیت آنزیمی به روش المن با دستگاه الایزا ارزیابی شد. نتایج حاکی از این بود که اختلاف معنیداری بین سطوح فعالیت آنزیم کولین استراز بافتهای صدف درغلظتهای گوناگون دیازینون و زمانهای مواجهه با این سم وجود داشت. فعالیت ویژۀ این آنزیم در عضلۀ جمعکننده، ماهیچۀ پا، غدۀ گوارشی و درنهایت آبشش بهترتیب با مقادیر 285/27، 923/16، 792/2 و 914/1 نانومول استیل تیوکولین استرازشده در دقیقه بر میلیگرم پروتئین ثبت شد. در برنامههای پایش محیطزیست میتوان از بافتهای ماهیچۀ پا و ماهیچۀ جمعکننده، همچون یک شاخص کولین استرازی پس از مواجهۀ این جانور با سم دیازینون، بهمنظور ارزیابی خطرهای زیستمحیطی این آفتکش، استفاده کرد. با وجود این، بافت آبشش از میان چهار بافت مورد مطالعه، یگانه بافتی بود که برای تشخیص اثرهای غلظتهای کم این سم (1 میلیگرم بر لیتر) بر فعالیت کولین استراز مناسب بود.
https://jne.ut.ac.ir/article_36610_ac8cf557719e411252cdfca313ad60a1.pdf
2014-02-20
377
387
10.22059/jne.2014.36610
استیل کولین استراز
دیازینون
شاخص زیستی
Anodonta cygnea
نیما
شیری
nimashiry@yahoo.com
1
کارشناس ارشد شیلات، گروه شیلات، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران
AUTHOR
سید جلیل
غلامی
sjalilgholamis@yahoo.com
2
کارشناس ارشد شیلات، گروه شیلات، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران
AUTHOR
هادی
پورباقر
poorbagher@ut.ac.ir
3
استادیار، گروه شیلات، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
مطالعۀ واکنش بذر گونۀ مرتعی چاودار کوهی به تنش ناشی از عناصر آلایندۀ سرب و مس
با توجه به استفاده از گونۀ چاودار کوهی (Secale montanum) برای احیای مراتع مناطق گوناگون کشور، استفاده از آن در مدیریت این اکوسیستمها به آگاهی از توانایی آن در برابر تنشهای محیطی نیاز دارد. این تحقیق تأثیر غلظتهای عناصر آلایندۀ مس و سرب بر شاخصهای جوانهزنی و رشد بذر در این گونه را در شرایط آزمایشگاهی بررسی میکند. به این منظور، اثر پنج تیمار (شاهد، 50، 100، 150، 200 میلیگرم در لیتر) نیترات سرب و سولفات مس روی درصد و سرعت جوانهزنی بذرها و مقدار رشد گونۀ چاودار کوهی در سه تکرار بررسی شد. پارامترهای درصد و سرعت جوانهزنی محاسبه و مقدار رشد با اندازهگیری طول ریشهچه، ساقهچه و گیاهچه و نیز ضریب آلومتری و بنیۀ بذر تعیین شد. نتایج حاصل از تجزیۀ واریانس و مقایسۀ میانگین دادهها نشان داد که هیچیک از دو عنصر مس و سرب بر درصد و سرعت جوانهزنی اثری نداشتهاند، ولی افزایش غلظت عنصر سرب موجب کاهش معنیدار طول ریشهچه، ساقهچه و ضریب آلومتری شده و افزایش غلظت عنصر مس نیز در شاخص بنیۀ بذر، طول ریشهچه، ساقهچه، گیاهچه و ضریب آلومتری کاهش معنیدار ایجاد کرده است. همچنین، غلظتهای پایین این عناصر عامل محدودکنندهای برای رشد این گونه نبوده است.
https://jne.ut.ac.ir/article_36611_5faf33b444ccfdb4b9df14632f465c59.pdf
2014-02-20
389
397
10.22059/jne.2014.36611
آلودگی
بذر
جوانهزنی
چاودار کوهی
سرب
مس
محمدرضا
طاطیان
mr_t979@yahoo.com
1
استادیار دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری
AUTHOR
رضا
تمرتاش
reza_tamartash@yahoo.com
2
کارشناس ارشد دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری
LEAD_AUTHOR
سارا
حشمتی
sara.heshmati@yahoo.com
3
کارشناس ارشد دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری
AUTHOR
حمیدرضا
سعیدی گراغانی
4
کارشناس ارشد دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی تمایل شهروندان به مشارکت در فعالیتهای حفاظت و توسعۀ فضای سبز شهر تهران
هدف این تحقیق بررسی عوامل مؤثر بر تمایل شهروندان به مشارکت در فعالیتهای حفاظت و توسعۀ فضای سبز شهر تهران بود. تحقیق از نوع توصیفی- همبستگی بود و به روش پیمایشی انجام شده است. جامعۀ آماری تحقیق شهروندان تهران بودند. حجم نمونه 626 نفر تعیین شد کـه، با استفاده از روش نمونهگیری طبقهای تناسبی، از جامعۀ آماری انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامۀ محققساخته استفاده شد. گروهی از کارشناسان شهرداری تهران و اعضای هیئت علمی ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس روایی این پرسشنامه را تأیید کردند. ضریب پایایی (آلفای کرونباخ) برای بخشهای گوناگون پرسشنامه با انجامدادن آزمون پیشاهنگی بین 87/0 تا 91/0 بهدست آمد. دادههای گردآوریشده از طریق نرمافزار SPSSتجزیه و تحلیل شدند. براساس یافتههای تحقیق، تمایل به مشارکت 1/54 درصد شهروندان در سطح بالایی بود. بین تمایل به مشارکت شهروندان نواحی گوناگون اختلاف معناداری وجود داشت و شهروندان نواحی نیمهحاشیهای از شهروندان نواحی مرکزی و حاشیهای تمایل بیشتری به مشارکت داشتند. از میان متغیرهای بررسیشده تعداد نهالهای دریافتشده، تعداد دفعات دریافت نهال در سالهای اخیر، ادراک شهروندان از کارکردهای فضای سبز، آگاهی از عوامل تخریبکنندۀ فضای سبز، نگرش به سرمایهگذاری در توسعۀ فضای سبز و تحصیلات با تمایل شهروندان به مشارکت درحفاظت و توسعۀ فضای سبز رابطۀ مثبت و معنادار داشتند. تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد چهار متغیر نگرش به سرمایهگذاری در توسعه و حفظ فضای سبز، ادراک شهروندان از کارکردهای فضای سبز، تعداد نهال دریافتشده و تحصیلات در تمایل به مشارکت مؤثر بودهاند.
https://jne.ut.ac.ir/article_36612_8e8690c55f85deb26dc4349fd23cb073.pdf
2014-02-20
399
410
10.22059/jne.2014.36612
تمایل
حفاظت و توسعه
شهروندان
فضای سبز
مشارکت
عنایت
عباسی
enayatabbasi@gmail.com
1
عضو هیئت علمی دانشکدۀ کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس
LEAD_AUTHOR
احمد
باسامی
ahmad.basami@gmail.com
2
کارشناس ارشد ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس تهران
AUTHOR
نرجس
کابلی
na.kaboli@gmail.com
3
کارشناس ارشد ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس تهران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تحلیل و سنجش بومشناختی وضعیت مکانی روشنههای تجدید حیات در تیپهای گوناگون جنگلهای طبیعی راش شمال ایران (مطالعۀ موردی: بخش گرازبن، جنگل خیرود)
بدون شک استمرار تجدید حیات جنگل یکی از مهمترین جنبههای مدیریت پایدار جنگلهاست. شناخت و تعیین الگوی توزیع و پراکنش تجدید حیات در تیپهای گوناگون جنگل و تحولات آن در مدیریت اکوسیستمهای طبیعی مؤثر است. بنابراین، با شناخت دقیق تحولات تیپهای جنگلی، مدیریت و اجرای درست دخالتها، با تجدید حیات طبیعی در تیپهای جنگلی میتوان درنهایت جنگلی با ساختار طبیعی موردنظر تربیت کرد. بدین منظور، بخش گرازبن از جنگل خیرود واقع در شرق نوشهر برای تحقیق انتخاب شد و کلیۀ روشنههایی که تجدید حیات در آنها مستقر شده بود مکانیابی شدند. برای دستیابی به ساختار مکانی و کمیکردن سنجههای مربوط به روشنهها، از آنالیز سنجههای سیمای سرزمین در محیط GISو FRAGSTATSاستفاده شد. براساس نتایج این تحقیق، در مجموع تعداد 723 روشنه در سطح تیپهای گوناگون شناسایی شد. بیشترین و کمترین فاصله بین روشنهها در این تحقیق بهترتیب بین260 و 54 متر مشاهده شد. با توجه به نتایج سنجۀ میانگین فاصله بین روشنهها، پراکنش روشنهها در تیپهای ممرز- راش، راش خالص و ممرز- بلوط همراه با شیردار یکنواخت، در تیپهای ممرز- راش همراه با بلوط و راش- ممرز تصادفی و در تیپهای ممرز- راش همراه با افرا و همچنین راش- ممرز همراه با نمدار کپهای است. در این تحقیق نتایج حاصل از سنجههای گوناگون نشان داد که بیشترین پایداری اکولوژیکی و تنوع روشنهها بهترتیب در تیپهای راش خالص، راش- ممرز و ممرز- بلوط همراه با شیردار و کمترین پایداری در تیپهای ممرز-راش همراه با افرا، ممرز- راش همراه با بلوط و بلوط- ممرز مشاهده میشود. با استناد به سنجههای اندازهگیریشده، الگوی پراکنش و ساختار روشنهها در تیپهای راش- ممرز، راش خالص و ممرز- راش پراکنش و یکنواختی بهتری از تیپهای دیگر دارد و میتواند الگوی طبیعی زادآوری جهت پیروی از فرآیندهای طبیعی و پایداری استمرار و بقای منابع جنگلی درنظر گرفته شود.
https://jne.ut.ac.ir/article_36731_c1f4259ea5a4e10e48d9e2566afa8726.pdf
2014-02-20
411
422
10.22059/jne.2014.36731
تیپ جنگل
جنگل خیرود
روشنه
سنجهها
FRAGSTATS
GIS
آرش
کرمی
akarami90@ut.ac.ir
1
کارشناس ارشد رشتۀ جنگلداری و اقتصادجنگل دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهرا
AUTHOR
جهانگیر
فقهی
jfeghhi@ut.ac.ir
2
دانشیار گروه جنگلداری و اقتصاد جنگل دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران
LEAD_AUTHOR
محمدرضا
مروی مهاجر
akarami84@gmail.com
3
استادگروه جنگلداری و اقتصاد جنگل دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
برنامهریزی کلان مناطق نمونۀ گردشگری از طریق گزینش معیارهای مؤثر بر فرایند توسعۀ گردشگری در استان خراسان رضوی
دراین تحقیق، برای برنامهریزی کلان عرصههای مستعد توسعۀ مناطق نمونۀ گردشگری در استان خراسان رضوی، معیارهای مؤثر بر فرایند انتخاب عرصههای گردشگری جمعآوری و تدوین و براساس روش دلفی اولویتبندی شدند. پس از تعیین وزن نسبی و اولویت معیارها، نقشۀ مناطق مستعد برنامهریزی مناطق نمونۀ گردشگری در سطح استان بهدست آمد. مطابق این بررسی، از هفت گروه معیار محیطی، گردشگری، کالبدی- زیرساختی، اقتصادی، فرهنگی- اجتماعی، طراحی و مدیریتی، 25 معیار اصلی و 82 زیرمعیار شناسایی شد. در این راستا بیشترین تعداد زیرمعیارها در گروه معیار فرهنگی- اجتماعی با 28 معیار و کمترین آن در گروه معیار مدیریتی است که 5 معیار را در بر گرفته است. نتایج دلفی برای گروه معیارها نشان داد در فرایند انتخاب مناطق نمونۀ گردشگری گروه معیارهای گردشگری، محیطی، کالبدی- زیرساختی، فرهنگی- اجتماعی، طراحی، مدیریتی و اقتصادی بهترتیب اولویت 1 تا 7 را دارند. مطابق بررسی انجامشده برای سطحبندی تأثیرگذاری زیرمعیارها در فرایند انتخاب مناطق نمونۀ گردشگری، 3/8 درصد از زیرمعیارها در طبقۀ با تأثیرگذاری بسیار زیاد، 6/22 درصد در طبقۀ با تأثیرگذاری زیاد، 7/35 درصد تأثیرگذاری متوسط و 4/33 درصد در طبقۀ تأثیرگذاری کم واقع شدهاند. همچنین، زیرمعیارهای جاذبهها و مقاصد گردشگری، تقاضا و بازار گردشگری، مخاطرات محیطی، زیستگاههای حساس و پوشش گیاهی بهترتیب بیشترین اولویت را از منظر دارابودن شاخصهای حذفکننده به خود اختصاص دادند.
https://jne.ut.ac.ir/article_36626_b61f8125b6bf27390b830a8042697ccd.pdf
2014-02-20
423
434
10.22059/jne.2014.36626
استان خراسان رضوی
روش دلفی
معیارهای برنامهریزی گردشگری
مناطق نمونۀ گردشگری
بیت الله
محمودی
b.mahmoudi@ut.ac.ir
1
دانشجوی دکتری جنگلداری و اقتصاد جنگل دانشکدۀ منابع طبیعی دانشگاه تهران
LEAD_AUTHOR
رضا
احمدیان
r_ahmadeyan@yahoo.com
2
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان
AUTHOR
امین
حق ستان
haghsetan@gmail.com
3
کارشناس ارشد جنگلداری
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
ارزیابی ریسک ورود فلزات سنگین موجود در لجنهای اسیدی کارخانجات بازیافت روغن موتور به آب زیرزمینی و ارائۀ پوشش مناسب (مطالعۀ موردی: محل دفن شهرک صنعتی فجر گرمسار)
در این تحقیق، ریسک ورود شیرابۀ حاوی فلزات سنگین ناشی از لجن اسیدی به آب زیرزمینی در محل دفن شهرک صنعتی فجر گرمسار با نرمافزار IWEM ارزیابی شده است. لجن اسیدی، پسماند صنعتی ویژۀ خطرناکی است که در نتیجۀ بازیافت روغن کارکرده به روش اسیدی تولید میشود. ابتدا مقدار فلزات سنگین (Cd, Ni, Co, pb, Zn, Mn, Cu) در نمونههای ترکیبی لجن اسیدی با استفاده از روش دستگاه جذب اتمی تعیین شد. سپس، با استفاده از نرمافزار IWEM و با آنالیز احتمالات مونت کارلو و شبیهسازی شرایط گوناگون محل مورد مطالعه، ریسک ورود فلزات سنگین از طریق شیرابه به آب زیرزمینی ارزیابی شد. درنهایت، نرمافزار پس از مدلسازی مناسبترین پوشش را برای حفاظت از آب زیرزمینی در محل دفن پیشنهاد کرد؛ گزینۀ بدون پوشش. بالابودن عمق آب زیرزمینی، عمق کم لجن در محل دفن، خصوصیات اقلیمی خشک و کمبارش منطقه و نوع خاک دانهمتوسط تا دانهریز سبب شده خطر آلودگی آبهای زیرزمینی در محل دفن لجن اسیدی در گرمسار کاهش یابد.
https://jne.ut.ac.ir/article_36629_53a59546f710b205d1b17febeb28d3be.pdf
2014-02-20
435
443
10.22059/jne.2014.36629
آب زیرزمینی
ارزیابی ریسک
بازیافت روغن سوخته
پوشش
فلزات سنگین
لجن اسیدی
IWEM
فرزانه
محمودیان
farzanemahmoudian@yahoo.com
1
کارشناس ارشد مهندسی محیطزیست، دانشگاه تهران، ایران
AUTHOR
امیرحسین
حمیدیان
a.hamidian@ut.ac.ir
2
استادیار گروه محیطزیست، دانشگاه تهران، ایران
AUTHOR
نعمت ا...
خراسانی
khorasan@ut.ac.ir
3
استاد گروه محیطزیست، دانشگاه تهران، ایران
AUTHOR
پوریا
حق پناه
p.haghpanah@yahoo.com
4
کارشناس ارشد محیطزیست، سازمان حفاظت از محیطزیست، ایران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
شیرینسازی آب دریای خزر با نانوذرات سیلیس برای مصارف کشاورزی
در سالهای اخیر رشد سریع جمعیت کرۀ زمین و به دنبال آن استفادۀ بیش از حد از منابع آب شیرین جهان را با بحران کمبود آب شیرین مواجه کرده است. در سواحل شمالی کشور، با وجود اراضی وسیع کشاورزی و کاهش شدید سطح آبهای زیرزمینی، تاکنون اقدامات جدی درزمینۀ شیرینسازی آب دریای خزر در مقیاس وسیع انجام نشده است. در این تحقیق شیرینسازی آب دریای خزر برای مصارف کشاورزی با نانوذرات سیلیس با قطر ذرات کوچکتر از 50 نانومتر بررسی شده است. با انجامدادن آزمایشهای اولیه، مقدار هریک از پارامترهای مورد مطالعه شامل هدایت الکتریکی، سدیم، پتاسیم، کلسیم، منیزیم و کدورت آب دریای خزر اندازهگیری شد و سپس با استفاده از دستگاه جار تست دوزهای گوناگون نانوذرات سیلیس و محدودۀ وسیعی از اسیدیتهها آزمایش شد. نتایج این تحقیق نشان داد که مقدار دوز 45/0 گرم بر لیتر نانوذرات سیلیس مقدار دوز بهینه و 10=pH مقدار اسیدیتۀ بهینه برای شیرینسازی آب دریای خزرند. همچنین، نتیجۀ این تحقیق حاکی از اثر فوقالعادۀ نانوذرات سیلیس بر غلظت پارامترهای مورد مطالعه است و مقدار غلظت هریک از آنها، بهخصوص مقادیر سدیم و پتاسیم که از مهمترین عوامل شوری آباند، را به زیر حد تشخیص رسانده است.
https://jne.ut.ac.ir/article_36631_1f09821fa1a35f252761971ef21a5799.pdf
2014-02-20
445
453
10.22059/jne.2014.36631
دریای خزر
دوز بهینه
شیرینسازی
مادۀ منعقدکننده
نانوذرات سیلیس
فرامرز
معطر
famoattar@yahoo.com
1
استاد دانشکدۀ محیطزیست و انرژی، واحد علوم و تحقیقات تهران، دانشگاه آزاد اسلامی
AUTHOR
فریده
عتابی
far-atabi@jamejam.net
2
استادیار دانشکدۀ محیطزیست و انرژی، واحد علوم و تحقیقات تهران، دانشگاه آزاد اسلامی
AUTHOR
ندا
درویش
nedadarvish88@yahoo.com
3
کارشناس ارشد محیطزیست، دانشکدۀ محیطزیست و انرژی، واحد علوم و تحقیقات تهران
LEAD_AUTHOR